معنی شمع زدن - جستجوی لغت در جدول جو

شمع زدن

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاش زدن — تصویر شاش زدن

نم زدن به چیزی
شاشیدن، میختن، گمیختن، ادرار کردن، میزیدن، شاشدن، گمیزیدن، چامیدن، گمیز کردن، شاریدن برای مثال نشست و سخن را همی خاش زد / ز آب دهن کوه را شاش زد (رودکی - ۵۴۲)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از شخم زدن — تصویر شخم زدن

در کشاورزی شیار کردن زمین برای کاشتن تخم، شخم کردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از وشم زدن — تصویر وشم زدن

خال کوبی کردن، زدن خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خالکوبی کردن، خال زدن، کبودی زدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از چشم زدن — تصویر چشم زدن

چشم زخم به کسی رساندن، با چشم شور به کسی نظر کردن و به او آسیب رساندن
بستن و باز کردن پلک ها، اشاره کردن با چشم
ترس و بیم داشتن، بیمناک بودن از کسی یا چیزی برای مثال دوخته بر دیده از این ناکسان / کاهل نظر چشم زنند از خسان (امیرخسرو)

چشم زخم به کسی رساندن، با چشم شور به کسی نظر کردن و به او آسیب رساندن
بستن و باز کردن پلک ها، اشاره کردن با چشم
ترس و بیم داشتن، بیمناک بودن از کسی یا چیزی برای مِثال دوخته بر دیده از این ناکسان / کاهْل نظر چشم زنند از خسان (امیرخسرو)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از چشمک زدن — تصویر چشمک زدن

چشمک زدن

بر هم زدن آهستۀ پلک ها به قصد ایما و اشاره
خاموش و روشنی چراغ و مانند آن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از شاخ زدن — تصویر شاخ زدن

شاخه زدن، شاخه درآوردن درخت
شاخ زدن حیوان به کسی یا به حیوان دیگر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از شتک زدن — تصویر شتک زدن

راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن

فرهنگ فارسی عمید

انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شاخ زدن — تصویر شاخ زدن

کله زدن حیوانات شاخدار بکسی یا به حیوان دیگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از کمر زدن — تصویر کمر زدن

انجام دادن (در مقام توهین گویند) : (نمازت را کمرت بزن خ)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از لمعه زدن — تصویر لمعه زدن

لمعه زدن

روشنی دادن روشنی دادن

فرهنگ لغت هوشیار

با مشت زدن کسی یا حیوانی را: شاهزاده خیز کرد ومشتی بردهان اسب زد و هر دو گوش آن اسب را بگرفت، بوکس بازی کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از چشمک زدن — تصویر چشمک زدن

چشمک زدن

قسمی بر هم زدن چشم بقصد ایما و اشاره اشاره کردن بگوشه چشم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پشم زدن — تصویر پشم زدن

پشم را با کمال و امثال آن از هم باز کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خمک زدن — تصویر خمک زدن

تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از چشم زدن — تصویر چشم زدن

با چشم شور بکسی آسیب رسانیدن و بمعنی پلک را باز و بسته کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شخم زدن — تصویر شخم زدن

شیار کردن زمین با گاو آهن یا تراکتور برای زراعت شخم کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از چشم زدن — تصویر چشم زدن

((~. زَ دَ))

چشم زخم خوردن، کنایه از بیدار بودن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از شتک زدن — تصویر شتک زدن

((ش تَ. زَ دَ))

سفت شدن ترشحات مایعات بر چیزی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از شور زدن — تصویر شور زدن

((زَ دَ))

مضطرب بودن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از شخم زدن — تصویر شخم زدن

Plow

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از چمن زدن — تصویر چمن زدن

Mow

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از جمع شدن — تصویر جمع شدن

Accrue, Congregate

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از چشمک زدن — تصویر چشمک زدن

چشمک زدن

Squint, Wink

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از چشمک زدن — تصویر چشمک زدن

چشمک زدن

щуриться , подмигивать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از چمن زدن — تصویر چمن زدن

косить

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از جمع شدن — تصویر جمع شدن

накапливать , собираться

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از شخم زدن — تصویر شخم زدن

пахать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از جمع شدن — تصویر جمع شدن

ansammeln, sich versammeln

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از چشمک زدن — تصویر چشمک زدن

چشمک زدن

schielen, zwinkern

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از چمن زدن — تصویر چمن زدن

mähen

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از شخم زدن — تصویر شخم زدن

pflügen

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از چشمک زدن — تصویر چشمک زدن

چشمک زدن

примружувати очі , підморгувати

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از چمن زدن — تصویر چمن زدن

косити

دیکشنری فارسی به اوکراینی